پارسای نباتی من پارسای نباتی من ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره

پارسا پسر شاتوتی من..

هدیه ی خاله..

      قربونت برم عزیزکم امروز خاله آیلین برات چند تا هدیه ی خوشمل خریده بود که عکساشو گذاشتم تا ببینی..تو این عکس پایین این بادی رو برات گرفته که پوشوندم تنت و بعد این شلوار نازو و این ظرف غذا خاله جونم ممنونم ماچ خوشمزه ..از طرف پارسا برفی .-     ...
17 مرداد 1392

پارسای به روز !!

            سلام شیرینم سلام بهترینم سلام عزیزترینم سلام ماه روی زمینم سلام کمیاب ترینم ... مامانم پسرکم اومدم تا از امروزات بگم از تمام کارایی که جدیدا انجام میدی حرفهایی که میزنی بگم-- تازگی ها کلمه هایی میگی که دل همه رو میبره..مثلا وقتی باهات بازی میکنیم میخندی میگی دَدَ   که ما اون موقع برات آب میشیم..میخواییم گازت بگیریم.. دنده عقب میری و هر چی تلاش میکنی بیشتر عقب میری ولی یه وقتهایی هم که یه چیزی جلوته و میخوای اونو بر داری میری جلویی..   وقتی میخوام بهت غذا بدم تا بخوری قاشقو که میخوام بزارم تو دهنت میشمارم 1 2 3 عاشق...
16 مرداد 1392

افطاری--خونه ی مامانم..

    سلام قربونت برم پسرک عروسکم..جون مامان هستی همه ی زندگیم-- امروز بعد از ظهر عزیز اومده بود اینجا خونه ی مامانم..و چون عاشقانه تو رو دوست داره و تو نتیجه ی عزیز هستی اومدش هم تو رو ببینه هم همه رو..خلاصه مامانم افطاری خودمونی درست کرد و عزیز رو هم نگه داشت--خلاصه تو خواب بودی منم حلیم برات گذاشتم کنار چون بابام همش میگفت سهم تو رو اولین نفر بردارم..چی کار کنیم دیگه پارتی داری..بالاخره اولین نوه ی این خانواده هستی دیگـــــــــــــــــــــــــــــه..دوستت دارم  شیر موز مامان--معجون مامان سپیده.. اینم نمایی از سفره افطاری خودمونی مامانم..دستش درد نکنه مامانه من.. ...
16 مرداد 1392

قراره 7 ساله با دوستان دبیرستان--

    سلا م نبات مامانی قربون چشمای مثل تیلت برم ملوسکم..اومدم تا از یه قول و قراره 7 ساله ی دوران دبیرستانم با دوستام برات بگم.. سال آخر دبیرستان بودیم که قرار گذاشتیم 15 مرداد ماه 1392 تمام همکلاسی هامون و دبیر عربی ساعت 1 بعد از ظهر بیان پارک ساعی  نهار ..و همدیگرو ببینیم و به یاد 7 سال پیشمون..هر کی بچه داشته باشه یا ازدواج کرده باشه یا مجرد باشه و یادش باشه بیاد..با یه شاخه گل...........ولی منو خاله شقایق که دوست صمیمی منه..و با هم رفت و آمد داریم و باباها با هم دوستن و تو و ارشان جوجو هم با هم دوستید ..نتونستیم که بریم..خیلی هم ناراحت بودیم..برای 2 تامون هم مقدور نبود بریم..مشکل کوچولو داشتیم و نشد...
16 مرداد 1392

پــــــــــــــارسا طلا و پدر

  ر   تک تکه ثانیه هام با تو رویایی میشه تو سکوت لحظه هام ببین چه غوغایی میشه روی چشمام جا داری اگه منت بزاری منو از خودت بدونی و بگی دوستم داری آره منم دوستت دارم محاله تنهات بزارم تو وصله ی جونه منی منم فقط تو رو دارم..پارسای من میمیرم برات   ...
16 مرداد 1392

ب ب لاک!

قربونت برم من پسرکم لواشکم عسلکم..یه چند وقتیه که هر جا دنبال شیر ب ب لاک برات میگردیم با پیدا نمیشه یا یه دونه بیشتر ندارن خلاصه موندیم دیگه جوجو..میخوام با یه دکتر مشورت کنم که چه شیر دیگه ای بهت بدم تا هم بهت بسازه هم پیدا بشه..دلم نمیخواد نان 2 بهت بدم چون پف میاره..موندم تا پرسو جو کنم جوجو..ایشالا که تا شیر جدید رو انتخاب کنیم و خوب باشه شیرت فعلا پیدا شه..دوستت دارمملوسکم خوشکلکه عروسکم.. ...
14 مرداد 1392

سوپ!

سلام داداشی سلام آلوچه ی مامان..امروز میخواستم برات برای اولین بارت سوپ درست کنم سبزی رو که میخواستم خورد کنم ریخنم تو دستگاه که تو تازه از خواب بلند شده بودی و صداشو که شنیدی شروع کردی به گریه گردن ترسیده بودی..ولی قبلا هم از دستگاه استفاده کرده بودم نمیدونم چرا اینطوری کردی فکر کنم چون از خواب بلند شده بودی اینطوری بود..خلاصه بابایی اومد و به داد من رسید تو رو نگه داشت سرو صدا میکرد تا متوجه ی صدا نشی ..بالاخره سوپ دارست شد و قصه ی من و شما کوچولوی نازنازی من به سر رسید..سوپ رو هم خوردی مامانی نوش جـــــــــــــــــــــــونت..بــــــــــــــــــــــوس..     اینجا برات پوره اش کردم..   &n...
13 مرداد 1392

تولدت مبــــــــــــــــــــــــارک..!

    فندق مامان ورودت به 7 ماهگی مبــــــــــــــارک.....     عزیزم هدیه ی من برات یه دنیا عشقه زندگیم با بودنت درست مثل بهشته تو خونه سبد سبد گلهای سرخ و میخک عزیزم دوستت دارم   تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک تولدت مبارک پایان 6 ماهگیت و وارد شدنت به 7 ماهگی رو تبریک میگم پارسای برفی من..فندق من..   ...
8 مرداد 1392